کد مطلب:152361 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

اخطار حضرت ابوالفضل به دزدان مغازه
كاسبی در بازار «اصفهان» مغازه ای داشت و كناز مغازه اش سقاخانه ای به نام حضرت اباالفضل علیه السلام بود، او چون علاقه ی زیادی به حضرت عباس علیه السلام داشت به ایشان می گفت: آقا جان، من به عشق شما این سقاخانه را تمیز می كنم و از آن بخوبی نگهداری می كنم و آن را آب می كنم كه مردم جگر سوخته از آن بیاشامند و بیاد لب تشنه ی برادرت حسین علیه السلام و فداكاری و ایثار و وفای شما بیفتند! شما هم در عوض، مغازه ی مرا نگهداری كنید، تا سارق و دزد به آن نزند.

هر روز كار او این بود كه سقاخانه ی حضرت اباالفضل علیه السلام را تمیز می كرد و آب در آن می ریخت و یخ می گذاشت و مردم لب تشنه از آن می آشامیدند و می رفتند.

یك روز صبح به مغازه آمد و مشاهده كرد، كه تمام لوازمات مغازه را دزدیده اند، كاسب خیلی ناراحت شد. صدا زد: یا اباالفضل! من سقاخانه ی شما را تمیز می كردم، در


آن آب می ریختم و یخ می گذاشتم و اینقدر به شما علاقه داشتم و محبت می كردم و مردم را به یاد شما و برادرت امام حسین علیه السلام می انداختم، حالا باید دزد مغازه ی مرا بزند؟ اگر مال من برنگردد، دیگر نه من و نه شما...!

بالاخره آن كاسب با عصبانیت به خانه برمی گردد. او روز بعد دوباره به مغازه می آید و مشاهده می كند تمام لوازم و اجناس مغازه اش به مغازه برگشته است و دو نفر دم در مغازه ایستاده اند و رنگ صورتشان زرد است و مضطرب هستند! وقتی چشمشان به صاحب مغازه می افتد، به دست و پای او می افتند و می گویند: «ای آقا، ما را ببخش! چون حضرت اباالفضل علیه السلام رضایت شما را خواسته اند و الا ما هلاك خواهیم شد.» [1] .


[1] كرامات العباسيه ص 42.